قارونِِِ قَرن
قبل از عید یهو کلی کار اداری میریزه سرم که باید بدو بدو و با عجله انجامشون بدم. هر بارم که به خودم میام از خودم میپرسم خُب که چی؟! این همه عجله برای چیه؟ چه تغییری قراره ایجاد کنه و چه تاثیری بر عملکرد داره؟
من همیشه از این هیاهو برای هیچ شاکی ام. انجام میدم اما با غُر زدن و اعصاب خوردی. من کلا دارم "بر عبث می پایم"!!!!
محیط کار کاملا دی..کت..ت..اتور زده اداره میشه و هیچ جای پیشرفتی نداره که بشه بهش دلخوش بود یا مثلا آزادی عمل در انجام کار داشت. حقوقش هم که ماشالا از من قارون ساخته. توی خونه هم که مشغول کارهای اضافی اداره هستم. تفریح کلا از زندگیم حذف شده، نه دوستی دارم که باهاش وقت بگذرونم و نه همکارهای خوبی دارم که باهاشون در و دل کنم. بیخود و بی جهت دارم پیر و پیرتر میشم، اما هنوز که هنوزه فلسفه اینجور کار کردن رو نفهمیدم.
+ نوشته شده در جمعه دهم اسفند ۱۴۰۳ ساعت 20:17 توسط شهین تاج
|
کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند؟!