امسال مرداد ۳۹ ساله میشم و این آخرین سالیه که رقم دهگان سنم عدد سه هست!
والا تا اینجاش رو اصلا نفهمیدم چطوری گذشت. انگار یهویی پرتاب شدم به سمت چهل سالگی!
نه از نوجوانی چیزی یادمه و نه جوانی و حالا در میانه راه میانسالی دلم می خواد اون تجربه های نزیسته رو داشته باشم. مثلا عین نوجوانها به خودم برسم و عین جوانها امیدوار باشم. یعنی میشه؟ البته که نه! اون نیروی معجزه اسای جوانی که محرک تمام عملکردهای انسانه فقط و فقط مربوط به اون سنین هست. پس چیکار میشه کرد؟!
آیا میشه دنبال عشق افلاطونی گشت؟ یا میشه شغل جدید پیدا کرد؟ یا یه مهارت صد در صد جدید رو خیلی خوب یاد گرفت؟!
نمی دونم! فقط می دونم دلم اون شادابی جوانی رو بیشتر از هر چیز دیگه ای می خواد.
می خوام این یک سال که تا چهل سالگی مونده روی ظاهرم بیشتر متمرکز باشم. هیکل صورت و استایل لباس پوشیدن. بسه دیگه هر چی دنبال درس و کسب مهارت و ارتقای شخصی بودم و توی همه موارد هم آدم متوسطی شدم. الان می خوام صد در صدم رو بذارم روی ارتقای ظاهر! خنده داره؟ برام مهم نیست! سعی دارم یکی از تجارب نزیسته م رو در ادامه مسیر زیست کنم!!!
امیدوارم که بتونم!
+ نوشته شده در یکشنبه دهم تیر ۱۴۰۳ ساعت 22:23 توسط شهین تاج
|