از رژیم چه خبر؟

والا خبری نیست جز چاقی!

یک هفته مونده به عید خودم رو بستم به دو عدد سیب زمینی پخته در روز و یک کاسه ماست.

این سیزده روز عید رو هم که نه روزش رو دور دریاچه چیتگر پیاده روی کردم. خورد و خوراک هم نه کم خوردم و نه زیاد. در نهایت یک کیلو هم اضافه کردم. دیگه کوتاه اومدم با این هیکل زشت.

راستش توی اینه هم که خودمو میبینم دیگه نمیشناسم. پیر، چروک، گره های عمیق ابرو و صورت عبوس!

بسیار زشت شدم، از هر نظر!

خونه من خیلی دوره!

چند جا زنگ زدم برای اجاره کردن خونه.

۵۰۰ پیش و ۳۰ اجاره!

یا مثلا یک و دویست رهن کامل!

خدایا شکرت که دیگه حتی نمیشه اجاره نشین شد...

این چه وضعیتیه واقعا؟!