روز ششم رژیم
امروز تا یک و نیم فست بودم و اون نیم ساعت اخر واقعا یه عمر گذشت.
آیا رعایت کردم؟ بله، اما باید خیلی محدودترش کنم. من عاشق چیزای شور هستم بنابراین به جای مواد با کالری بالا، ترد یا چوب شور خوردم که از ممنوعات این رژیمه چون قرار بود محصولات بسته بندی شده نخورم. راستش چون دارم با پ.ری.ود هم کشتی می گیرم فعلا این مورد رو کامل حذف نکردم. بعدش هم ورزش کردن شروع میشه و هم حذف این چرت و پرتها. الانم از ساعت هشت فست هستم و اینطوری پرونده روز ششم بسته شد. بعد از پ..ر..ی..و..د حتما روی ترازو میرم و اعلام می کنم بعد از همین مدت کوتاه آیا تغییری ایجاد شده یا نه! یکم احساس سبکی می کنم اما به نظرم به دلیل اینه که معده م خالیه و ربطی به کاهش وزن نداره.
اما امروز اداره چطور گذشت؟! رئیس که شاهد استهلاک و فرسودگی من بود و اینکه از ساعت شش و نیم پشت در اداره توی ماشینم امروز به من گفت می تونی زودتر بری چون کارهات انجام شده. همون لحظه یکی از همکارهای خبیث به رئیس گفت اگر بشه اجازه بده اون بره و من توی اداره بمونم چون کار مهمی براش پیش اومده و به طور پیش فرض انتظار داشت من بگم حتما سرورم از اونجایی که شما بیست و پنج سال سابقه کار داری ولی یک ساعتش هم مفید نیست شما برو من جورتو می کشم چون من فعلا آش خورم. اما من چیکار کردم؟ قبل از اینکه رئیس جوابی بده و کلام همکار کاملا منعقد بشه به رئیس گفتم خیلی از لطفتون ممنونم و از شرکت با سرعت نور زدم بیرون و اسکارلت رو آتیش کردم و پنجاه کیلومتر رو سریع رانندگی کردم که نکنه یه وقت اون خانم همکار بیاد دنبالم و من رو برگردونه. حتی وقتی رسیدم خونه ترسیدم نکنه یهو همکار بدجنس زنگ بزنه و بگه برگرد اداره. نمی دونین چقدر ناراحت شد و من چقدر خوشحال شدم که حالش رو گرفتم. از ادمای حق به جانب خودخواه بدم میاد و از این بعد اصلا باهاشون تعارف ندارم.
خلاصه امروز از خودم خیلی راضی هستم.
کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند؟!