دوشنبه س!

اولین نفر سر کار هستم و تنهایی نشستم و با خودم فکر می کنم!

فکر می کنم که جای من اینجا نیست یا بهتر بگم هیچ جا جای من نیست!

از دنیای آدما طرد شدم و توی تنهایی و غربت به سر میبرم!

از همه بیگانه هستم! از آدما، حیوونا، درختها، ...

کسی من رو نمی بینه!

کسی من رو نمی خواد!

آرامشم به هم خورده و نا امیدی، ترس و اضطراب وجودمو گرفته!

کاش آدم وقتی در بدترین ورژن خودش بود می تونست یه برچسب 'شکستنی' بزنه روی پیشونیش تا مردم درکش کنن و آزارش ندن!

هی روزگااااار!!!!

به هر حال امیدوارم امروز روز خوبی باشه...